skip to main
|
skip to sidebar
نثر و عکس
۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه
departed
شبهای سختیست،
سحرگاهان را در بیمارستان های شهر میگذرانیم،
خون برادرانمان بر روی لباس هایمان نقش زده است.
چوب های قدرت به شکافتن سر عدالت عادت کرده اند دیگر ...
خدایشان آن کند که صلاح است.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
دوستان
قصههای عامهپسند
تراموا
اتاق تمام فلزی
یادداشتهای یک پستاندار
YekPooria
من ِ من
همین جوری...
اتومبیل و بازار ایران و جهان
بوي بارون، قهوه، سيگار
بايگانی وبلاگ
◄
2011
(1)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
2010
(7)
◄
مهٔ
(1)
◄
مارس
(1)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(4)
▼
2009
(39)
◄
دسامبر
(6)
◄
نوامبر
(7)
◄
اکتبر
(2)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(7)
▼
ژوئن
(1)
departed
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(3)
◄
فوریهٔ
(6)
◄
ژانویهٔ
(1)
درباره من
نثر و عکس
چند تا نوشته،چند تا عکس...
مشاهده نمایه کامل من
خوراک وبلاگ
Subscribe in a reader