۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

زمستانی،آفتابی


.خسته شده ایم از بس که صبح های زمستان را آفتابی دیده ایم

،صبح اول خود را در انبوهی از لباس های گرم می کنیم و تا شب له له می زنیم از گرما
 ،صبح دوم به دو لایه از لباس ها اکتفا می کنیم و تا شب زوزه می کشیم از سرما

نمی دانیم این کائنات کی از ما می کشد بیرون


:پ.ن
جمله ی اول بی ربط است با جملات بعدی و عکس هم بی ربط است در کل

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

کافه


خانم ظاهراٌ متشخص : ببخشید آقا ، شیرقهوه بدون شیر دارید ؟
کافه دار : ؟!
خانم ظاهراٌ متشخص : 2 تا لطفاٌ

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

ثبت


دوستان اینگونه یادگاری خود را ثبت می کنند ...

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

جایگزین


صبحدم ،
به مستراح مکتب رفته بودیم که بادی سرد هوشیارمان کرد .

گویا جدیداٌ کانال کولر جایگزین مناسبی شده است ،
برای این سیستم های تهویه

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

جوانی


خواندیم :
"جوانی المثنی ندارد"
نوشتیم .

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

مسخ

پیش را نگاه کن
یک لحظه فقط ،
چه بود ؟
اخلاق نیکویت ؟
کردار نیکویت ؟
پندار نیکویت ؟
گذشتت ؟
مهربانیت ؟


پس چه داشتی که اینگونه می آزردی ؟




پ.ن : عکسی پیدا نکردم درباره ی این موضوع